گناه
دفتر خاطرات
هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلوم شد که هیچ معلوم نشد
چهار شنبه 11 اسفند 1400برچسب:گناه, :: 22:47 ::  نويسنده : Rozhin

دختر12 ساله ای که در جامعه مردسالار با خواهر و بردار کوچکترش زندگی میکنند

دختر تو تیکه ای از کتابش میگه "من از پدرم خجالت می کشیدم وقتی روسری به سر نداشتم و موهامو شونه میکردم و یهویی پدرم اومد تو اتاق داشتم آب میشدم"

این یه تیکه دیگه رو باش زامبی"نمیتونستم رو تخت پدرم دراز بکشم خجالت می کشیدم تخت اون جدا از تخت مادرم بود گونه هام سرخ میشدن و احساس  ترس داشتم"

اینا منو یاد فاصله ای که این فرهنگ  بین پدرو دختر گذاشته انداخت

وقتی به اون دختر فهمونده شده که احترام تو به پدرت و برادرت مساوی با حجابت اونوقت معیار ها و ارزش ها جابجا میشه همه چی قاطی پاتی میشه

اونوقت پدر و برادرانش که باید اولین مردایی باشن که بهشون اعتماد کنه  از همونجا میشن دلیل ترس و وحشت و دید منفی نسبت به مرد و فاصله گرفتن از جنس مخالفش و مرد اینجوری میشه هیولا

و دختر نسبت به بدن خودش حس خوبی نداره ؟

چرا نازنین؟

اگه گفتی؟

چون وقتی منع میشه از اینکه جلو پدرش لباس راحت بپوشه و بتونه خودش باشه و هر جوری که هست و احساس ارامش بکنه  نتیجه میگیره اون بدن چرا باید پوشونده بشه؟

چون اون نجسه 

و اونجا بدترین اتفاق میفته بیگانگی با خود



نظرات شما عزیزان:

شبیر
ساعت13:20---20 اسفند 1400
سلام کجایی .چرا چیزی نمینویسی .خیلی وقته بی خبرم ازت .

شبیر
ساعت2:05---13 اسفند 1400
سلام خوبی .مخلصیم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان Law و آدرس rozhinbabzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: